سلوافرهنگ نامها(تلفظ: selvā) (عربی) (در گیاهی) گیاهی علفی ، خودرو یا زینتی از خانواده نعنا ، مریم گلی ؛ هر چیز که تسلی دهد ، انگبین ، عسل .
سلوعلغتنامه دهخداسلوع . [ س ُ ] (ع اِ) ج ِ سَلع، به معنی کفیدگی پای . || ج ِ سِلع، به معنی مثل و مانندو جز آن . اَسلاع . (منتهی الارب ). رجوع به مسلع شود.
سلواملغتنامه دهخداسلوام . [ س ِل ْ ] (اِخ ) (مرسل یا برکه سلوام ) در نزدیکی اورشلیم میباشد و آنرا شیلونیزگویند. (از قاموس کتاب مقدس ). رجوع به سلوان شود.
سلوانلغتنامه دهخداسلوان . [ س ُل ْ ] (اِخ ) چشمه ای است عجیب بقدس که در روز یک یا دو بار روان گردد و بدان برکت جویند. (منتهی الارب ). عین سلوان در نزدیک بیت المقدس . (دمشقی ). رج
سلواملغتنامه دهخداسلوام . [ س ِل ْ ] (اِخ ) (مرسل یا برکه سلوام ) در نزدیکی اورشلیم میباشد و آنرا شیلونیزگویند. (از قاموس کتاب مقدس ). رجوع به سلوان شود.
سلوانلغتنامه دهخداسلوان . [ س ُل ْ ] (اِخ ) چشمه ای است عجیب بقدس که در روز یک یا دو بار روان گردد و بدان برکت جویند. (منتهی الارب ). عین سلوان در نزدیک بیت المقدس . (دمشقی ). رج