سلملغتنامه دهخداسلم . [س ِ ] (ع اِ) آشتی و صلح که در مقابل جنگ است . (برهان ). آشتی . (جهانگیری ). صلح و آشتی . (غیاث ) (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). سَلم . (منتهی الارب ) : چ
سُلَّمٌفرهنگ واژگان قرآننردبان (سلم در اصل لغت چيزي را گويند که در مواقع خطر به وسيله آن ميتوان به مکانهاي بلند برآمده و سلامت خود را حفظ نمود ، آنگاه اين لفظ اسم شده براي هر چيزي که آ
صراطلغتنامه دهخداصراط. [ ص ِ ] (ع اِ) راه راست . (مهذب الاسماء). راه .(ترجمان جرجانی ) (منتهی الارب ). شارع . با سین هم لغتیست در آن . (از منتهی الارب ). سبیل . طریق . یذکر و یو
آرزولغتنامه دهخداآرزو. [ رِ ] (اِخ ) نام زن سلم : زن سلم را کرد نام آرزوی زن تور را نام آزاده خوی زن ایرج نیک پی را سهی کجا بد سهیلش بخوبی رهی . فردوسی .|| نام دختر ماهیار که به
ابوالهیذاملغتنامه دهخداابوالهیذام .[ اَ بُل ْ هََ ] (اِخ ) کلاب بن حمزة العقیلی . حرّانی نحوی لغوی . وی از اهل حرّان بود و مدتی در بادیة اقامت گزید و گویند او معلم کتاب بود و به ایام
سلملغتنامه دهخداسلم . [س ِ ] (ع اِ) آشتی و صلح که در مقابل جنگ است . (برهان ). آشتی . (جهانگیری ). صلح و آشتی . (غیاث ) (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). سَلم . (منتهی الارب ) : چ