سلم آسالغتنامه دهخداسلم آسا. [ س ُل ْ ل َ ] (ص مرکب ) مانند سلم . همچون نردبان . (فرهنگ فارسی معین ).
سلمدیکشنری عربی به فارسینردبان , نردبان بکار بردن , نردبان ساختن , پله کان , پله کان نردباني , راه پله , پلکان , راهرو پله
سلمدیکشنری عربی به فارسیازادکردن , نجات دادن , تحويل دادن , ايراد کردن(نطق وغيره) , رستگار کردن , مقصرين را پس دادن , مجرمين مقيم کشور بيگانه را به کشور اصليشان تسليم کردن
قانون اساسیلغتنامه دهخداقانون اساسی . [ ن ِ اَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قانون یک سلسله قواعدی است که شکل حکومت و سازمان قوای سه گانه ٔ کشور و امتیازات و تکالیف افراد را نسبت بدولت بیا
اخدریلغتنامه دهخدااخدری . [ اَ دَ ری ی ] (اِخ ) سمعانی در انساب گوید: اخدری ، هذا اسم یشبه النسبة و هو اسامةبن اخدری له صحبة وفد علی رسول اﷲ صلی اﷲ علیه و سلم مسلما، هکذا ذکره اب
قارظانلغتنامه دهخداقارظان . [ رِ ] (اِخ ) قارظین . لقب دو تن که هر دو یا یکی از آن دو به نقل اساطیر به جستجوی برگ درخت سلم شدند و برنگشتند: 1- یذکربن عنزه بود. 2- عامربن رهم ، و ا
نذیرلغتنامه دهخدانذیر. [ ن َ ] (اِخ ) اسم نبی صلوات اﷲ علیه . (مهذب الاسماء) (از منتهی الارب ). یکی از اسامی پیغمبر صلی اﷲ علیه و آله و سلم . (غیاث اللغات ). یکی از اسمای مبارکه
طیبلغتنامه دهخداطیب . [ طَی ْ ی ِ ] (اِخ ) ابن محمد رسول اﷲ (ص ). صاحب «الاصابة» در قسم سوم حرف طاء آورده که : الطیب ولد رسول اﷲ صلی اﷲ علیه و آله و سلم ... تقدم فی الطاهر. و س