سلمیهلغتنامه دهخداسلمیه . [ س َ می ی َ ] (اِخ ) شهری است نزدیک حمص و نسبت بدان سلمانی است . (فرهنگ فارسی معین ). بر کران بادیه ٔ شام نهاده و سلمیه همه فرزندان هاشم اند. (حدود الع
جدرلغتنامه دهخداجدر. [ ج َ دَ ] (اِخ ) دهی است میان حمص و سلمیه که خمر جدری بدان منسوب است . (منتهی الارب ) (از معجم البلدان ) : کأننی شارب یوم استبد بهم من قَرقَف ضمنتها حمص
غنثرلغتنامه دهخداغنثر. [ غ ُ ث ُ ] (اِخ ) وادیی است بین حمص و سلمیه در شام . رجوع به معجم البلدان شود.
اسماءلغتنامه دهخدااسماء. [ اَ ] (اِخ ) بنت عمروبن عدی بن یاسربن سوادبن غنم بن کعب الانصاریة السلمیة، مکناة بام ّمنیع.مادر معاذبن جبل است . رجوع به الاصابة ج 8 ص 8 شود.
دیر اسحاقلغتنامه دهخدادیر اسحاق . [ دَ رِ اِ ] (اِخ ) دیری است واقع میان حمص و سلمیه . (از معجم البلدان ).