سلسله وارلغتنامه دهخداسلسله وار. [ س ِ س ِ ل َ / ل ِ ] (ص مرکب ) پی درپی . متوالی .مردف . بهم پیوسته . مرتب و بترتیب . (ناظم الاطباء).
سلسلةدیکشنری عربی به فارسیزنجير , کند وزنجيز , حلقه , رشته , سلسله () زنجيرکردن , هنگام , گام , حدود , حيطه , وسعت , رسايي , پي رفت , توالي , ترادف , تسلسل , تابعيت , ترتيب , به ترتيب مر
سلسلهفرهنگ مترادف و متضاد۱. آل، دودمان، طایفه، قبیله ۲. گروه، دسته، فرقه ۳. حلقه، زنجیر ۴. رشته ۵. سری ۶. ردیف، صف ۷. اتصال، پیوند
سلسلهدیکشنری فارسی به انگلیسیchain, house, run, series, spectrum, streak, string, succession, tissue, train
حامورابیلغتنامه دهخداحامورابی . (اِخ )ششمین پادشاه از اولین سلسله ٔ پانزده نفری سلاطین بابل و مؤسس و بانی حقیقی وواقعی مملکت بابل . قانون حامورابی قدیم ترین قوانینی است که تا امروز
وارتانیانلغتنامه دهخداوارتانیان . (اِخ ) نام سلسله ای از امرای مام گونی ارمنستان وشمال قفقاز که الیزه وارتابد مورخ ارمنی وقایع پادشاهی آنان را به رشته ٔ تحریر درآورده است . (تاریخ ای
وارتالغتنامه دهخداوارتا. (اِخ ) نهری است در لهستان از سلسله جبال کارپات سرچشمه میگیرد و به طرف شمال جریان می یابد. از ایالت براندبورگ عبور می کند و در پایین فرانکفورت به رود ادرا
راهنمای تجاریtrade directoryواژههای مصوب فرهنگستانراهنمایی که حاوی سلسلهاطلاعات اقتصادی، مقررات بازرگانی داخلی و خارجی، قوانین گمرکی و عوارض گوناگون واردات و صادرات است
استرللغتنامه دهخدااسترل . [ اِ ت ِ رِ ] (اِخ ) سلسله ٔ جبال کوههای آلپ پرُوانس (وار و آلپ ماریتیم ). قله ٔ مرتفع آن وینِگر 616 گز ارتفاع دارد.