سلسلغتنامه دهخداسلس . [ س َ ل َ ] (ع مص ) نرم خوی شدن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). نرمی و آسانی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || فرمانبردار شدن . (دهار). || روان شدن
سلسلغتنامه دهخداسلس . [ س َ ] (ع اِ) رشته شبه کشیده که داهان پوشند. || گوشواره . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
ثلثلغتنامه دهخداثلث . [ ث ِ ] (ع اِ) به هر سه روز یک بار نوبت آب درخت را: سقی نخله الثلث . || ولد سوم ناقة.
ثلثفرهنگ انتشارات معین(ثُ) [ ع . ] (اِ.) 1 - یک سوم . 2 - دو دانگ . 3 - نام یکی از خطوط اسلامی . 4 - یک سوم ترکة موصی در زمان فوت .
ثلثگویش اصفهانی تکیه ای: sols / seyak طاری: sols / sečârak طامه ای: sols طرقی: sols کشه ای: sols نطنزی: ye(k)sevom
سلس البولفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهعدم توانایی کنترل ادرار بهصورتی که قطرهقطره و بی اختیار خارج میشود؛ چکمیزک.