سلامانلغتنامه دهخداسلامان . [ س َ ] (اِخ ) بطن من قبیله طَی ّ. و هم بنوسلامان ، ابن ثعل ، ابن الغوث ، ابن طَئی . (صبح الاعشی ج 1 ص 321). نام بطنی است از قبیله طی . آنان بنو سلامان
سلامان و ابساللغتنامه دهخداسلامان و ابسال . [ س َن ُ اَ ] (اِخ ) نام عاشق و معشوق . (غیاث ) (آنندراج ).داستانی است که اصل آن یونانی بوده . جامی یکی از هفت مثنوی مشهور خود را در باب همین د
سلامانهفرهنگ انتشارات معین(سَ نَ یا نِ) [ ع - فا. ] (اِ.) 1 - مالیاتی که به مناسبت بارعام پادشاه یا به سبب دریافت خبر سلامت او می پرداختند. 2 - سلامی . 3 - حقوق و عوارضی که برای مباشر
سلامانهفرهنگ فارسی عمید / قربانزادههدیه و پیشکشی که هنگام بار یافتن به حضور پادشاه یا فرمانروا تقدیم میکردند.
سلامانهلغتنامه دهخداسلامانه . [ س َ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) نذر و پیشکشی که وقت سلام کردن به کسی دهند چنانکه در عروسی داماد را مردم طرف عروس میدهند. (آنندراج ). || مالیاتی
سلامان و ابساللغتنامه دهخداسلامان و ابسال . [ س َن ُ اَ ] (اِخ ) نام عاشق و معشوق . (غیاث ) (آنندراج ).داستانی است که اصل آن یونانی بوده . جامی یکی از هفت مثنوی مشهور خود را در باب همین د
سلامانهلغتنامه دهخداسلامانه . [ س َ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) نذر و پیشکشی که وقت سلام کردن به کسی دهند چنانکه در عروسی داماد را مردم طرف عروس میدهند. (آنندراج ). || مالیاتی
حبیب سلامانیلغتنامه دهخداحبیب سلامانی . [ ح َ ب ِ س َ ] (اِخ ) رجوع به حبیب بن عمرو و حبیب بن فویک شود.
حبیبلغتنامه دهخداحبیب .[ ح َ ] (اِخ ) ابن عمرو السلامانی . صحابی است . ابن سعد او را یاد کرده . ابن سکن گوید: وی ساکن جناب بود. و از بنی سلامان بن سعدبن زیدبن لیث بن شوذبن اسلم
عنینلغتنامه دهخداعنین . [ ع ُ ن َ ] (اِخ ) ابن سلامان بن ثعل ، از طی . جدی است جاهلی ، و عمروبن مسیح از نسل وی باشد. (از الاعلام زرکلی از اللباب ج 2).