سلاخی کردنلغتنامه دهخداسلاخی کردن . [ س َل ْ لا ک َ دَ ] (مص مرکب ) کشتن . پوست کنی گویا ترجمه ٔ این است . (آنندراج ).
slaughterدیکشنری انگلیسی به فارسیکشتار، ذبح، قتل عام، سلاخی، کشتار فجیع، خون ریزی، کشتار کردن، سلاخی کردن