سقیمفرهنگ مترادف و متضاد۱. خطا، دروغ، سهو، غلط، نادرست ≠ صحیح، درست ۲. اشتباهآمیز ۳. معیوب، ناسالم ≠ سالم، بیعیب ۴. بیمار، مریض، ناخوش ≠ سرحال، قبراق
سقیملغتنامه دهخداسقیم . [ س َ ] (ع ص ) بیمار. (غیاث )(مهذب الاسماء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) : زین نکته های بکرند آبستنان حسرت مشتی سقیم خاطر جوقی سقیم ابتر. خاقانی .در ره عمر
سقيفةدیکشنری عربی به فارسیساباط , چارطاقي , کبوتر خانه , اطاقک بالا ي بام , هشتي , سرپوشيده , دالا ن , ايوان , رواق , ريختن , انداختن افشاندن , افکندن , خون جاري ساختن , جاري ساختن , پوس
سديمدیکشنری عربی به فارسیمه کم , بخار , ناصافي ياتيرگي هوا , ابهام , گرفته بودن , مغموم بودن , روشن نبودن مه , موضوعي (براي شخص) , متوحش کردن , زدن , بستوه اوردن , سرزنش کردن