سفالگویش اصفهانی تکیه ای: geli طاری: sufâl طامه ای: sofâl/ geli طرقی: söfâl/geli/kâši کشه ای: sofâl نطنزی: geli
پستلغتنامه دهخداپست . [ پ َ ] (ص ) مقابل بالا. پائین . تحت . سفل . زیر. مقابل بالا و روی . مقابل علو و فوق : بیامد چو گودرز را دید، دست بکش کرد وسر پیش بنهاد پست . فردوسی .بکش
حسن فهمیلغتنامه دهخداحسن فهمی . [ ح َ س َ ف َ ] (اِخ ) اسماعیل مدرس مدرسه ٔ «محاسبة و تجارت » در قاهره و مدرس هنرهای زیبا در بولاق بود. او راست : «حسابات العمولة و مسک دفاتر الشرکات