سفينةدیکشنری عربی به فارسیکشتي , قايق , صندوقچه , کشتي پارويي يا بادباني قرون وسطي , نمونه ستوني و صفحه بندي نشده مطالب چاپي , رانکا , رامکا , اشپزخانه , جهاز , کشتي هوايي , هواپيما , با
صفینةلغتنامه دهخداصفینة. [ ص َ ن َ ] (اِخ ) نصرآبادی آرد: موضعی است به مدینه بین بنی سالم و قبا. (معجم البلدان ).
صفینةلغتنامه دهخداصفینة. [ ص َ ن َ ] (معرب ، اِ) درخت ابهل را گویند و آن سرو کوهی است و به عربی عرعر خوانند. (برهان ). معرب از سابینا. ابهل . ماهی مرز. رجوع به ابهل و ماهی مرز و
صفینةلغتنامه دهخداصفینة. [ ص ُ ف َ ن َ ] (اِخ ) بلدی است به عالیه از دیار بنی سُلَیم دارای خرمابن و ابونصر آرد: صفینه دهی است به حجاز بمسافت دو روز از مکه دارای خرمابن و کشت ها و
صفینةلغتنامه دهخداصفینة. [ ص ُ ف َ ن َ ] (ع اِمصغر) تصغیر صَفَن . سفره ای است که بسان عیبه بود. (معجم البلدان ).
سفينة شراعيةدیکشنری عربی به فارسیپوست درخت , بارکاس , کرجي , نوعي کشتي دو دگلي سبک و سريع السير , کشتي بادباني بازرگاني يا جنگي اسپانيولي قرن پانزدهم