سفقةلغتنامه دهخداسفقة. [ س َ ق َ ] (ع اِ) یک بار دست زدن در بیع. لغتی است در صفقة. || در یک صفقه فروختن چیزی و خریدن چیزی را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به صفقة شود.
ساقةلغتنامه دهخداساقة. [ ق َ / ق ِ ] (ع اِ) ساقه . بازپسینان لشکر. (مهذب الاسماء). دنباله ٔ لشکر. (آنندراج ). دنباله ٔ لشکر و فوج پسین از پنج فوج معینه که بترکی آن را چنداول گوی
stripدیکشنری انگلیسی به فارسینوار، باریکه، خش، برهنه کردن، محروم کردن از، لخت کردن، چاک دادن، تهی کردن
سفقةلغتنامه دهخداسفقة. [ س َ ق َ ] (ع اِ) یک بار دست زدن در بیع. لغتی است در صفقة. || در یک صفقه فروختن چیزی و خریدن چیزی را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به صفقة شود.
ساقةلغتنامه دهخداساقة. [ ق َ / ق ِ ] (ع اِ) ساقه . بازپسینان لشکر. (مهذب الاسماء). دنباله ٔ لشکر. (آنندراج ). دنباله ٔ لشکر و فوج پسین از پنج فوج معینه که بترکی آن را چنداول گوی