سازندهفرهنگ مترادف و متضاد۱. صانع ۲. بنا، معمار ۳. آبادگر ۴. مبدع، مبتکر، مخترع ۵. خلاق ۶. آفرینشگر، پدیدآوردنده ۷. کارساز، گرهگشا ۸. مفید، سودمند ۹. جاعل ۱۰. نوازنده ۱۱. تنظیمکننده
stuckدیکشنری انگلیسی به فارسیگیر، چسبیدن، چسباندن، بهم پیوستن، فرو بردن، بستن، گیر کردن، گیر افتادن، سوراخ کردن، نصب کردن، الصاق کردن، تحمل کردن، تردید کردن، چسبناک کردن
بناءدیکشنری عربی به فارسیسازنده , خانه ساز , ساختمان , عمارت , بنا , بناي سنگ کار , عضو فراموشخانه , فراماسون , باسنگ ساختن , بناکردن , بنايي