26 فرهنگ

5698 مدخل


سفر

safar

۱. رفتن از شهری به شهر دیگر؛ قطع مسافت.
۲. (اسم) بقیۀ سفیدی روز پس از غروب آفتاب.

رهسپاری، نورد

جابجایی، رحلت، رحیل، سیاحت، عزیمت، کوچ، مسافرت، مهاجرت، نقلمکان، هجرت ≠ حضر

hegira, journey, run, sally, swing, travel, trip, voyage