سفعلغتنامه دهخداسفع. [ س ُ ] (ع اِ) دانه ٔ حنظل . || دیگدان آهنی یا عام است . || سیاهی که بسرخی زند. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
سیفهلغتنامه دهخداسیفه .[ ف َ / ف ِ ] (اِ) افزاری است مجلدان و صحافان را که اوراق کتاب بدان بریده صاف و هموار سازند. و سیفه کردن عبارت از همین عمل باشد. (آنندراج ) : چون سیفه به تیغ عشق پنهانی یافت شیرازه به تار اشک حیرانی یافت
شفعلغتنامه دهخداشفع. [ ش َ ] (ع اِ) جفت . خلاف وتر. ج ، اشفاع . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از مهذب الاسماء). جفت . (دهار) (ترجمان القرآن ) (از اقرب الموارد). || روز عید اضحی . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). روز اضحی بسبب داشتن روز همانند و متشابه ، چنانکه به روز عرفه «وت
سفحلغتنامه دهخداسفح . [ س َ ] (ع مص ) ریختن خون و آب و اشک . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). ریزانیدن آب و جز آن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). خون ریختن . (دهار). || (اِ) دامن کوه . (دهار). روی کوه یا بن کوه . (آنندراج ). روی کوه یا بن کوه یا پائین کوه یا پستی . (م
سفحلغتنامه دهخداسفح . [ س َ ] (ع مص ) ریختن خون و آب و اشک . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). ریزانیدن آب و جز آن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). خون ریختن . (دهار). || (اِ) دامن کوه . (دهار). روی کوه یا بن کوه . (آنندراج ). روی کوه یا بن کوه یا پائین کوه یا پستی . (م
مسفحلغتنامه دهخدامسفح . [ م ُ س َف ْ ف ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از تسفیح . آن که کار بیهوده می کند. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تسفیح شود.