سفیحلغتنامه دهخداسفیح . [ س َ ] (ع اِ) گلیم گنده . || تیری است از تیرهای قمار که نصیبی ندارد. || جوال . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
stepدیکشنری انگلیسی به فارسیگام، مرحله، قدم، پله، رکاب، رفتار، پلکان، صدای پا، رتبه، درجه، قدم زدن، قدم برداشتن
هاشمیهلغتنامه دهخداهاشمیه . [ ش ِ می ی َ ] (اِخ ) شهری است که سفاح اولین خلیفه ٔ عباسی آن را در کوفه بنا کرد. توضیح آنکه چون خلافت به سفاح رسید به کاخ ابن هبیرة فرودآمد و ساختمان
انبارلغتنامه دهخداانبار. [ اَم ْ ] (اِخ ) الانبار. شهرکیست خرم و آبادان و بانعمت و بسیارمردم ،مستقر ابوالعباس امیرالمؤمنین آنجا بوده است . (حدود العالم ). از شهرهای آباد دوره ٔ
دیوانلغتنامه دهخدادیوان . [دی ] (اِ) محل گردآوری دفاتر (مجمعالصحف ) فارسی معرب است و کسائی آن را به فتح دال و مولد دانسته است و سبب اینکه «واو» در دیوان مانند «سید» اعلال نشده اس
سفیحلغتنامه دهخداسفیح . [ س َ ] (ع اِ) گلیم گنده . || تیری است از تیرهای قمار که نصیبی ندارد. || جوال . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ).