سفته بازلغتنامه دهخداسفته باز. [ س َ ت َ / ت ِ ] (نف مرکب ) آنکه کار او سفته بازی و خرید و فروش سفته باشد.
سفتهفرهنگ مترادف و متضاد۱. سند دین، فته طلب ۲. دستلاف، دشت، سودای اول (فروشنده) ۳. تیر، پیکان ۴. نیزه ۵. محکم ۶. ستبر، غلیظ ۷. سوراخ (سنگهای قیمتی) ۸. سخن بکر
سفتهلغتنامه دهخداسفته . [ س َ ت َ / ت ِ ] (اِ) معرب آن سفتج . ج ، سفاتج . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). آن است که چیزی از کسی بطریق عاریت یا قرض یا در عوض چیزی بگیرد تا در شهر د
بازلغتنامه دهخداباز. (فعل امر) امر به بازی کردن ، یعنی بباز و بازی کن . (برهان ) (دِمزن ). صیغه ٔ امر از باختن و بازیدن . (غیاث ). امر به باختن . (رشیدی ). امر از بازیدن است .
بادپایلغتنامه دهخدابادپای . (ص مرکب ، اِ مرکب ) سریع در رفتار (اسب یا مرکوبی دیگر). سخت تندرو. سخت تیز در رفتن . بادپیکر. بادپیما. رجوع به بادپیکر و بادپیما شود : اگر خواهی این با