سفائنلغتنامه دهخداسفائن . [ س َ ءِ ] (ع اِ) ج ِ سفینة. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ) (غیاث ) (دهار) : بفرمود تا جواری و منشآت و مراکب و سفائن را تربیت سازد. (بدایعالزمان فی
سفينةدیکشنری عربی به فارسیکشتي , قايق , صندوقچه , کشتي پارويي يا بادباني قرون وسطي , نمونه ستوني و صفحه بندي نشده مطالب چاپي , رانکا , رامکا , اشپزخانه , جهاز , کشتي هوايي , هواپيما , با
سفاینلغتنامه دهخداسفاین . [ س َ ی ِ ] (ع اِ) سفائن . ج ِ سفینه : و قماطر دفاتر و نفایس سفاین و غرائب رغایب و اعلاق اوراق ... مشاهده کرده اند. (ترجمه تاریخ یمینی ).
سفینهفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. [جمع: سُفُن و سُفائِن] کشتی.۲. کتابی که در آن مطالب مختلف خصوصاً اشعار جمع شده باشد؛ جُنگ.۳. (نجوم) از صورتهای فلکی جنوبی دارای ۴۵ کوکب که به شکل کشتی تصویر
اسکیلاسلغتنامه دهخدااسکیلاس . [ اِ ] (اِخ ) نام فرمانده یونانی سفائن داریوش بزرگ در دریای عمان . (ایران باستان ج 1 ص 629). سیاحت نامه ای بنام او در دست است که در حقیقت نوشته ٔ نویس
پوپهاملغتنامه دهخداپوپهام . [ پُپ ْ ] (اِخ ) یکی از امیرالبحرهای انگلیس است . وی در توسعه ٔ مستملکات انگلیسی در اقیانوس هندبسیار کوشید و مواضع بسیاری از هلندیها را ضبط کرد و دربار
پیاله پاشالغتنامه دهخداپیاله پاشا. [ ل َ ] (اِخ ) (اوزون ) یکی از فرماندهان نیروی دریائی زمان سلطان ابراهیم خان است ، قبلاً رئیس دارالصنایع کشتیهای جنگی بود و برای استخلاص کریمه و نوا