سغلغتنامه دهخداسغ. [ س َ ] (اِ) پوشش و سقف خانه و گنبد و امثال آن . پوشش خانه . (رشیدی ) (برهان ). || نوعی از عمارت طولانی و دراز و آن را به عربی ازج خوانند. (برهان ). نوع عما
ثغلغتنامه دهخداثغ. [ ث ُ ] (اِ) بمعنی بت . (از برهان ). و بعض محققان گفته اند که چون در فارسی ثاء مثلثه نباید این لفظ فُغ بفاست . (غیاث اللغة).
سغ برداشتنلغتنامه دهخداسغ برداشتن . [ س َ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) سغ برداشتن کودکی را عملی است که با نوزادان کنند و با انگشت کام او را افشرند تا برتر شود. (یادداشت مؤلف ).
سغ برداشتنلغتنامه دهخداسغ برداشتن . [ س َ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) سغ برداشتن کودکی را عملی است که با نوزادان کنند و با انگشت کام او را افشرند تا برتر شود. (یادداشت مؤلف ).
سغسیاهلغتنامه دهخداسغسیاه . [ س َ ] (ص مرکب ) آنکه نفرین او درگیرد. (یادداشت مؤلف ). رجوع به سغ شود.
سغدهلغتنامه دهخداسغده . [ س َ دَ / دِ ] (ن مف ) به معنی آسغده است که آماده و مهیا باشد. (برهان ) (رشیدی ) (آنندراج ). رجوع به آسغده شود.