surchargedدیکشنری انگلیسی به فارسیاضافه وزن، اضافه کردن، زیاد بار کردن، زیاد ستاندن، تحمیل کردن، زیاد پر کردن
surchargeدیکشنری انگلیسی به فارسیاضافه کردن هزینه، اضافه بها، جریمه، نرخ اضافیمالیات اضافی، اضافه کردن، زیاد بار کردن، زیاد ستاندن، تحمیل کردن، زیاد پر کردن
surchargingدیکشنری انگلیسی به فارسیسوپر شارژ، اضافه کردن، زیاد بار کردن، زیاد ستاندن، تحمیل کردن، زیاد پر کردن