ساسلغتنامه دهخداساس . (ص ) پاکیزه و لطیف . (جهانگیری ) (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). لطیف . (اوبهی ). لطیف و نازک و خوب . (شعوری ). لطیف و پاکیزه و خوشنماو ظریف و زیبا. (ناظ
ساسلغتنامه دهخداساس . (ع اِ) کرم خوردگی دندان . (تاج العروس ) (ترجمه ٔ ترکی قاموس ) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). سیاهی است در دندان . (شرح قاموس ). || دندانی است که خورده شده ا
سعسعةلغتنامه دهخداسعسعة. [ س َ س َ ع َ ] (ع مص ) خواندن یا راندن بز بلفظ سعسع. || لرزیدن بدن از پیری . || پیری و سپری شدن زندگانی . || به آخر رسیدن شب یا تاریکی آوردن آن و آن مقل
ساس درختیگویش اصفهانی تکیه ای: süsk طاری: sen طامه ای: čosunesovin طرقی: sen / xarčosâna کشه ای: sen نطنزی: xerčosuna
سعسعةلغتنامه دهخداسعسعة. [ س َ س َ ع َ ] (ع مص ) خواندن یا راندن بز بلفظ سعسع. || لرزیدن بدن از پیری . || پیری و سپری شدن زندگانی . || به آخر رسیدن شب یا تاریکی آوردن آن و آن مقل
پیریلغتنامه دهخداپیری . (حامص ) حالت و چگونی پیر. مقابل جوانی . سالخوردگی . کهنسالی . شیخوخیت . شیخوخت . شیب . (دهار). کبر. مشیب . (منتهی الارب ). شیبة. (دهار). شعرة. مهرمة. معت
ابن عجمیلغتنامه دهخداابن عجمی . [ اِ ن ُ ؟ ](اِخ ) هبةاﷲبن عبدالغفاربن جمال الدین مقدسی حنفی . اصلاً ایرانی و از دانشمندان ادب و فقه در ممالک عثمانی در مائه ٔ یازدهم هجری . چندی مفت
زجرلغتنامه دهخدازجر. [ زَ ] (ع مص ) بازداشتن و منع کردن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از غیاث اللغات ). باز داشتن کسی را و نهی کردن . (آنندراج ) (فرهنگ نظام ). از کاری با
لرزیدنلغتنامه دهخدالرزیدن . [ ل َ دَ ] (مص ) ارتعاد. (تاج المصادر). رعدة. ارتعاش . اهراع . ارتعاص . ارتعاس . تقرقف . مرتعد شدن . تخلج . مصد. تمجمج . شفشفة. رجرجة. (منتهی الارب ).