سطوتفرهنگ مترادف و متضاد۱. ابهت، جذبه، رعب، شوکت، حشمت، عظمت، مهابت، وقار، هیبت ۲. حمله، تاخت وتاز، هجوم، یورش ۳. سلطه، غلبه، قهر ۴. حمله کردن، هجوم بردن ۵. غلبهیافتن، به قهرگرفتن
سطوتلغتنامه دهخداسطوت . [ س َطْ وَ ] (ع مص ) حمله بردن . (غیاث ) (آنندراج ). سطوة : خجسته روزاکاندر نبرد سطوت توبه آب تیغ بیفروخت آذر و خرداد. مسعودسعد. || حشمت . مهابت : نیک بت
سطوتفرهنگ انتشارات معین(سَ وَ) [ ع . سطوة ] 1 - (مص ل .)حمله کردن . 2 - غلبه یافتن . 3 - (اِمص .) حمله . 4 - قهر، غلبه . 5 - وقار، ابهت .
ستوتلغتنامه دهخداستوت . [ س ُ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان اهر واقع در 24 هزارگزی خاوری اهر و 14 هزارگزی شوسه ٔ اهر به خیاو. هوای آن معتدل مایل به گرمی . د
يَکَادُونَ يَسْطُونَفرهنگ واژگان قرآننزدیک است با خشم حمله ور شوند (کلمه يسطون از سطوت به معناي اظهار حالتي خشمگين و وحشتآور است. سطوت و بطش هر دو به يک معنا است و بطش یعنی گرفتن چيزي با خشم وصولت)
دهشفرهنگ انتشارات معین(دَ هَ) [ ع . ] (اِ.) سطوت خاصی است که خرد محب را از جهت هیبت محبوب خود مصدوم کند.