رأس الشیخلغتنامه دهخدارأس الشیخ .[ رَءْ سُش ْ ش َ ] (ع اِ مرکب ) بلغت اندلس اقسون است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). افنثیون . (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به اقسون شود.
سوشیانتلغتنامه دهخداسوشیانت . [ سُش ْ ] (اِخ ) نجات دهنده . هر یک از موعودان دین زردشتی . در اوستا مکرر از سوشیانتهایی نام برده شده که در آخرالزمان ظهور کنند و غالباً از آخرین سوشی
رأس الشجاعلغتنامه دهخدارأس الشجاع . [ رَءْ سُش ْ ش ُ ] (اِخ ) (اصطلاح فلک ). چهار ستاره که بر سر شجاع جای دارند. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به شجاع در همین لغت نامه و صورت کوکبةالشج
رأس الشیطانلغتنامه دهخدارأس الشیطان . [ رَءْ سُش ْ ش َ ] (ع اِ مرکب ) رؤس الشیاطین . گیاهی است . (منتهی الارب ) (آنندراج ).