حریف جندقیلغتنامه دهخداحریف جندقی . [ ف ِ ج َ دَ ] (اِخ ) نامش سیدابوالحسن و در شهنامه خوانی در طهران معروف بوده در سال یکهزار و دویست و سی در تبریز وفات یافته . طبع خوشی داشته . ازوس
غبادلغتنامه دهخداغباد. [ غ ُ ] (اِخ ) قباد. ابن فیروز پادشاه ساسانی (پدر انوشیروان ) (از سال 488 - 531 م .). مرحوم فروغی در خلاصه ٔ شاهنامه آرد: پیروز (پادشاه ساسانی ) را دو پسر
دورویهلغتنامه دهخدادورویه . [ دُ ی َ / ی ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) دورو.هر چیز که دارای دورو باشد. (ناظم الاطباء). پشت ورودار. مقابل یک رو. مقابل یک رویه . دارای دوسو و دارای دوطرف .
گردلغتنامه دهخداگرد. [ گ َ ] (اِ) هندی باستان ورت ، ورتات (چرخیدن )، وخی عاریتی ودخیلی گرد ، منجی گارایی ، پهلوی ورت (گرد، غبار). خاک ، و خاک برانگیخته را خصوصاً گویند. (برهان
رضالغتنامه دهخدارضا. [ رِ ] (اِخ ) لقب امام هشتم حضرت علی بن موسی بن محمدبن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب علیه و علی آبائه آلاف التحیة و الثناء. (ناظم الاطباء). لقب علی بن موس