سر و تهفرهنگ گنجواژه 1ـ واژگون 2ـ کنه و بنه، بالا و پائین، سر و ته چیزی را درآوردن، سر و ته خرج را بهم رساندن 3ـ کل، همه. سر و ته یک کرباس=مثل هم. سر و ته کردن= برگشتن.
بی سر و تهلغتنامه دهخدابی سر و ته . [ س َ رُ ت َ ] (ص مرکب ) (از: بی + سر + و + ته ) بی سر و بن . بی ابتدا و انتها: گفته های بی سر و ته ، خبر بی سر و ته ، دعوی بی سر و ته ، سخنان بی س