سر واکردنلغتنامه دهخداسر واکردن . [ س َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پریشان کردن زنان موی در مآتم . (آنندراج ). || باز کردن سر چیزی را : سر وانکند شوخ دغاباز من از نازگر بر ورق گنجفه مکتوب نو
اَزْ سَرْ واْکِرْدَگویش گنابادی در گویش گنابادی یعنی کاری را انجام دادن یا انجام ندادن ، پیچاندن کسی که پیگیر انجام کاری از طرف مفرد شخص اول است ، رد کردن درخواست
از سر واکردواژهنامه آزاداَزْ سَرْ واْکِرْدَ:(az sar wakerda) در گویش گنابادی یعنی کاری را اانجام ندادن ، پیچاندن کسی که پیگیر انجام کاری است ، رد کردن درخواست
واکردنلغتنامه دهخداواکردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گشادن . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). گشودن . (ناظم الاطباء). باز کردن . چیز بسته را گشودن : برخیز و در سرای دربندبنشین و قبای بسته
از سرلغتنامه دهخدااز سر. [ اَ س َ ] (حرف اضافه + اسم ، ق مرکب ) از آغاز. از ابتدا. || از نو. مجدداً. باز هم . دوباره : مأمون ... فرموده است تا اندازه ٔ زمین از سر آزموده آید. (ا
دست به سرلغتنامه دهخدادست به سر. [ دَ ب ِ س َ ] (ص مرکب ) دست بر سر. متحیر و متأسف . (غیاث ) : آن سرور کائنات وآن فخر بشرجبریل امین ز قرب او دست بسر. ؟ (از آنندراج ).و رجوع به ترکیب
زخملغتنامه دهخدازخم . [ زَ ] (اِ) این لغت در پهلوی هم بوده است . (از فرهنگ نظام ). پهلوی زخم یا زحم زام کردی افغانی زخم ، بلوچی زخم و زام (شمشیر). (فقه اللغه ٔ هرن ص 652). گیلک