بپاlookout 1 / look-outواژههای مصوب فرهنگستانهمدست سارق که مراقب سر رسیدن پلیس است و احیاناً با استفاده از سلاح، سارق را پوشش میدهد
دست رسیدنلغتنامه دهخدادست رسیدن . [ دَ رَ/ رِ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از غالب و توانا بودن برچیزی . (آنندراج ). فرصت یافتن . توانایی داشتن . توانستن . امکان وصول یافتن . دسترس پیدا کرد
هدملغتنامه دهخداهدم . [ هََ ] (ع مص ) دوار سر رسیدن مرد را از سواری کشتی . || پشت شکستن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || هدام عارض شدن مرد را. (از اقرب الموارد). || شکستن بن