چینلغتنامه دهخداچین . (اِ) شکن و بهم کشیدگی و ترنجیدگی در پوست روی یا پارچه یا چرم و امثال آنها. آژنگ . (از فرهنگ اسدی نخجوانی ). شکنج . (برهان ) (آنندراج ). یرا. (ملحقات برهان
غالبلغتنامه دهخداغالب . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ اسدی . از شجاعان سپاه مسلمین در محاربه ٔ سعد وقاص و رستم فرخزاد. در حبیب السیر آرد: سعد وقاص با لشکر عرب مغفر توکل بر سر نهاده و
توکلغتنامه دهخداتوک . (اِ) به معنی چشم باشد که به عربی عین خوانند. (برهان ). چشم را گویند. (فرهنگ جهانگیری ) (از فرهنگ رشیدی ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ) : ز توک مست تو عالم
قزیعةلغتنامه دهخداقزیعة. [ ق َ ع َ ] (ع اِ) توک موی گرداگرد سر کودک شبیه به ذوایه گذارند. (منتهی الارب ). || زلفهای بناگوش . (ناظم الاطباء). || موی پاره ای که در وسط سر کودک گذار