بیرون سریدنلغتنامه دهخدابیرون سریدن . [ س ُ دَ ] (مص مرکب )به خارج سر خوردن . رجوع به سریدن و سر خوردن شود.
سینهسُریsurge 3واژههای مصوب فرهنگستانسُریدن خطی شناور به جلو، بر روی شیب موجهای بلند در دریای توفانی
بیرون سریدنلغتنامه دهخدابیرون سریدن . [ س ُ دَ ] (مص مرکب )به خارج سر خوردن . رجوع به سریدن و سر خوردن شود.