سریانیلغتنامه دهخداسریانی . [ س ُرْ ] (ص نسبی ) لغت ترسایان به زبانی که تورات نازل شد. (آنندراج ). زبان نبطی . (مفاتیح العلوم ). منسوب بسورستان (عراق و بلاد). (معجم البلدان ). نام
سریانیفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. زبانی از خانوادۀ زبانهای حامی ـ سامی که در میان آشوریها و کلدانیهای عراق، سوریه، ترکیه، و ایران رایج بوده است.۲. قومی از نژاد سامی که در این سرزمین ساکن ب
آبفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. ماه یازدهم سال سُریانی یا رومی مطابق مردادماه.۲. ماه یازدهم از سال ملی یهود.۳. ماه هشتم در تقویم شمسی کشورهای عربی که بعد از تموز و پیش از ایلول و مطابق ماه
آذارفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهماه سوم تقویم شمسی کشورهای عربی، بعد از شباط و قبل از نیسان، مطابق ماه مارس فرنگی. از ماههای سال سُریانی یا رومی؛ ماه اول بهار: ◻︎ این هنوز اول آذار جهانافروز
ایلولفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. ماه نهم تقویم شمسی بعضی کشورهای عربی، بین آب و تشرین اول، مطابق ماه سپتامبر، دارای ۳۰ روز.۲. دوازدهمین ماه تقویم عرفی یهود.۳. از ماههای تقویم سُریانی
حزیرانفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهاز ماههای سُریانی یا رومی، بین ایار و تموز؛ ماه ششم تقویم شمسی بعضی از کشورهای عربی، مطابق ماه ژوئن.
کانونفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. محل گردآمدن گروهی با هدف خاص؛ انجمن.۲. مرکز.۳. (فیزیک) نقطهای در آینه یا عدسی که پرتوهای نور در آن به هم میرسند.۴. [قدیمی] آتشدان؛ آتشخانه؛ منقل؛کوره.۵. [