سرگرمیفرهنگ فارسی عمید۱. اشتغال؛ توجه.۲. کاری که شخص را مشغول سازد.۳. (اسم) آنچه سبب وقتگذرانی و تفریح باشد از انواع بازی، ورزش، سینما، و تئاتر.
سرگرمیدیکشنری فارسی به انگلیسیamusement, avocation, delectation, entertainment, game, hobby, occupation, pastime, pursuit, recreation
سرگرمیفرهنگ فارسی عمید۱. اشتغال؛ توجه.۲. کاری که شخص را مشغول سازد.۳. (اسم) آنچه سبب وقتگذرانی و تفریح باشد از انواع بازی، ورزش، سینما، و تئاتر.
سرگرمیدیکشنری فارسی به انگلیسیamusement, avocation, delectation, entertainment, game, hobby, occupation, pastime, pursuit, recreation
سرگرمیفرهنگ فارسی عمید۱. اشتغال؛ توجه.۲. کاری که شخص را مشغول سازد.۳. (اسم) آنچه سبب وقتگذرانی و تفریح باشد از انواع بازی، ورزش، سینما، و تئاتر.
باغ سرگرمیpleasure garden,pleasure groundواژههای مصوب فرهنگستانباغ یا هر محل عمومی برای تفرّج که بهدلیل عرضة انواع سرگرمیها با بوستانهای شهری تفاوت دارد