سرک کشیدنلغتنامه دهخداسرک کشیدن . [ س َ رَ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) سر کشیدن از جایی یواشکی برای اطلاع از امری . (فرهنگ فارسی معین ). گردن کشیدن برای دیدن چیزی از جایی . آهسته و آرا
سرک کشیدنفرهنگ انتشارات معین(سَ رَ. کَ یا کِ دَ) (مص ل .) (عا.) دزدیده و پنهانی به جایی نظر انداختن .
سر کشیدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. سرککشیدن، سر درآوردن ۲. سر زدن، سرکشی کردن ۳. نوشیدن، آشامیدن (یکباره) ۴. بالارفتن
سر کشیدنلغتنامه دهخداسر کشیدن . [ س َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) سر برداشتن . || ابا کردن . قبول ننمودن . (آنندراج ). امتناع کردن . نافرمانی کردن . روی گرداندن : درنگ آورد راستیها پد
