سرکنگبینلغتنامه دهخداسرکنگبین . [ س ِ ک َ گ َ ] (اِ مرکب ) از: سرکه + انگبین . سکنگبین . سکنجبین . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). سکنجبین و آن مرکبی باشد از سرکه و عسل ، چه انگبین بمعنی عسل است . (برهان ). سکنجبین ، چه سِک بمعنی سرکه وانجبین معرب انگبین . (غیاث ). مرکب است از سرکه و انگبین ، یعنی
انگبینفرهنگ فارسی عمید۱. عسل.۲. هر چیز شیرین.۳. شیره؛ شهد (در ترکیب با کلمۀ دیگر): ترانگبین، سرکنگبین.
ترشفرهنگ فارسی عمید۱. هر چیزی که طعم ترشی داشته باشد.۲. [مجاز] بداخلاق.⟨ ترشوشیرین: هر چیزی که دارای مزهای آمیخته از ترشی و شیرینی باشد، مانندِ سرکنگبین؛ میخوش؛ مَلَس.
سک انگبینلغتنامه دهخداسک انگبین . [ س ِ اَ گ ُ ] (اِ مرکب ) سرکنگبین : و آبش چون با سک انگبین بخورند یرقان را نیک بود. (الابنیه عن حقایق الادویه ).
خاصیت دارلغتنامه دهخداخاصیت دار. [ خاص ْ صی ی َ ] (نف مرکب ) چیزی که واجد خاصیت است ، چیزی که نافع است ، داروئی که دارای نفع است : فلان ریشه ٔ گیاه خاصیت دار است . سرکنگبین در مزاج صفراوی خاصیت دار است .