رود آراستنلغتنامه دهخدارود آراستن . [ ت َ ] (مص مرکب ) آراستن رود. راست و میزان کردن رود برای نواختن آهنگی مخصوص . آماده ساختن و کوک کردن رود برای برآوردن سرود و نغمه ٔ تازه : زننده د
برآوردنلغتنامه دهخدابرآوردن . [ ب َ وَ دَ ] (مص مرکب ) برداشتن . (ناظم الاطباء). بلند کردن . (آنندراج ). رفع. بالا بردن . بربردن . بردن به سوی بالا : درآید از آن پشت اسبش بزیربگیرد
نغملغتنامه دهخدانغم . [ ن َ ] (ع مص ) دم برآوردن . || آهسته سراییدن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || آهسته سخن گفتن . (از ناظم الاطباء). سخن پنهان گفتن . (ا
چانهلغتنامه دهخداچانه . [ن َ / ن ِ ] (اِ) فک اسفل . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). موضع ریش برآوردن . (برهان ) (آنندراج ). محل ریش برآوردن باشد. (ناظم الاطباء). بعربی ذقن گ
تصنیفلغتنامه دهخداتصنیف . [ ت َ ] (ع مص ) گونه گونه ساختن چیزی را و جدا کردن بعض آن را از بعض و تمیز دادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). صنف صنف کردن و نوع نو