سربهراه شدنفرهنگ مترادف و متضادسر بهزیر شدن، مطیع شدن، رام شدن، فرمانبردارشدن، حرفشنو شدن ≠ نافرمان شدن
سربهزیرفرهنگ مترادف و متضاد۱. خجالتی، خجل، سرافکنده، شرمسار، محجوب ≠ گستاخ ۲. سربهراه، سردرپیش، مطیع، رام، فرمانبردار ≠ سرکش، نافرمان
سربههوافرهنگ مترادف و متضادبازیگوش، بیتوجه، بیقید، بیبندوبار، لاابالی، بیدقت، بیمبالات، غافل، لاقید ≠ سربهزیر، دقیق، مراقب