سرنوشتفرهنگ مترادف و متضاد۱. اقبال، بخت، تقدیر، طالع، قدر، قسمت، قضا، مقدر، نصیب ۲. سرگذشت، ماجرا ۳. سرانجام، عاقبت
سرنوشتدیکشنری فارسی به انگلیسیchance, destination, destiny, doom, fate, fortune, hap, lot, luck, necessity, portion, predestination, star
سرنوشتلغتنامه دهخداسرنوشت . [ س َ ن ِ وِ ] (اِ مرکب ) حکم ازل و قضای ازل یعنی آنچه در روز ازل تقدیر شده باشد. (برهان ) (آنندراج ). قضا. قدر. نوشته : از این دو برون نیستش سرنوشت اگ
تقدیرلغتنامه دهخداتقدیر. [ ت َ ] (ع مص ) اندازه کردن . (زوزنی ) (دهار) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (آنندراج ): قدره ُ علیه و له تقدیراً؛ اندازه نمود آن چیز را بر وی . (منت
قدرلغتنامه دهخداقدر. [ ق َ ] (اِخ ) (شب ...) از شبهای متبرک اسلامی است . در قرآن آمده است که شب قدر از هزار ماه بهتر است . فرشتگان و روح (مراد از آن به قول بیشتر علماء جبرئیل ا
قدرلغتنامه دهخداقدر. [ ق َ دَ ] (ع اِ) فرمان . حکم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || اندازه کرده ٔ خدای تعالی بر بندگان از حکم . (منتهی الارب ).سرنوشت . تقدیر. (کشاف اصطلاحات الف