سرناوکواژهنامه آزادعادل مرد ، یک شخصی از گروه عیاران رزم دوره صفویان ، کسی که به دنبال عدالت و درستی می گردد ، لقب اکنون ( علی ملکی ) که توسط بنیانگذار جهانی سبک عیاران رزم جناب ا
حامدلغتنامه دهخداحامد. [ م ِ ] (اِخ ) ابن عمرو، ملقب به سرباوک (؟). یکی از سران لشکر یعقوب لیث صفاریست و او رئیس عیاران سیستان بود. رجوع به تاریخ سیستان ص 194، 196-199، 202 و رج
مکدریلغتنامه دهخدامکدری . [ م ُ ک َدْ دَ ] (حامص ) مکدر بودن . تیرگی . تاری : وز سر ناوک اجل صورت بخت خصم رادیده چو میم کاتبان کور شد از مکدری . خاقانی .و رجوع به مکدر شود.
اخضعلغتنامه دهخدااخضع. [ اَ ض َ ] (ع ص ) راضی بخواری . (منتهی الارب ). فروتن . مؤنث : خَضْعاء. ج ، خُضْع. || آنکه سراوکندگی او را خلقت باشد. (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). پست