سرماسازchiller 2واژههای مصوب فرهنگستاندستگاهی که با استفاده از مواد سردسازی مانند آمونیاک یا فرئونها مایعی را به دمایی پایینتر از دمایی که تنها با آب بهعنوان خنکساز قابل دسترسی است میرساند
سرماساز تراکمیcompression chillerواژههای مصوب فرهنگستاندستگاهی که با تراکم بخار و میعان آن با هوا یا آب و سپس کاهش فشار مایع ازطریق عبور دادن آن از یک شیر، موجب انبساط مایع و درنتیجه کاهش دمای آن میشود
سرماساز جذبیabsorption chillerواژههای مصوب فرهنگستاندستگاهی که با مایع خنکساز و عمل جذب سرما ایجاد میکند
گرم خانهلغتنامه دهخداگرم خانه . [ گ َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) خانه ای که در زیر زمین برای سکونت ایام سرما سازند. (آنندراج ). || گلخانه . محلی که برای پرورش گل و گیاه در آفتاب رو با ش
سازیدنلغتنامه دهخداسازیدن . [ دَ ] (مص ) مصدر دیگری از ساختن . بنا کردن . برآوردن . پی افکندن . بنیان : بجائی که بودی همه بوم خاربسازید شهری چو خرم بهار. (شاهنامه ٔ بروخیم ج 3 ص 6
حظارلغتنامه دهخداحظار. [ ح َ /ح ِ ] (ع اِ) دیوار. (منتهی الارب ). || جای شتر و گوسفند که از چوب سازند تا از سرما مصون مانند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). حظیرة. (مهذب الاسماء).
موافقلغتنامه دهخداموافق . [ م ُ ف ِ ] (ع ص ) سازوار. (از منتهی الارب ) (از متن اللغة). سازوار و مطابق و هم آهنگ . (از یادداشت مؤلف ) (ناظم الاطباء). سازگار. سازنده . مناسب و متن
صرفهلغتنامه دهخداصرفه . [ ص َ ف َ / ف ِ] (اِخ ) منزلی است از منازل قمر و آن یک ستاره است روشن پس زبرة و تسمیه ٔ آن بدین نام از آن جهت بود که با طلوع آن سرما برود. (منتهی الارب )