سرمایهفرهنگ مترادف و متضاد۱. پول، دستمایه، راسالمال، دارایی، مال، مایه، نقد، نقدینه، وجه ≠ کار ۲. دارایی غیرمادی، توان، قدرت (فکری، علمی، هنری )
capitalizingدیکشنری انگلیسی به فارسیسرمایه گذاری، با حروف درشت نوشتن، تبدیل بسرمایه کردن، سرمایه جمع کردن
capitaliseدیکشنری انگلیسی به فارسیسرمایه گذاری کنید، با حروف درشت نوشتن، تبدیل بسرمایه کردن، سرمایه جمع کردن
capitalisingدیکشنری انگلیسی به فارسیسرمایه گذاری، با حروف درشت نوشتن، تبدیل بسرمایه کردن، سرمایه جمع کردن
حامورابیلغتنامه دهخداحامورابی . (اِخ )ششمین پادشاه از اولین سلسله ٔ پانزده نفری سلاطین بابل و مؤسس و بانی حقیقی وواقعی مملکت بابل . قانون حامورابی قدیم ترین قوانینی است که تا امروز