سرمفرهنگ انتشارات معین(س رُ) [ فر. ] (اِ.) 1 - خون آبکی . 2 - دارویی مایع حاوی مواد قندی یا ویتامین ها یا سایر داروهای حیاتی که جهت جلوگیری از بیماری یا برای ادامه حیات از محفظه ای
ثرملغتنامه دهخداثرم . [ ث َ ] (ع مص )شکستن دندان کسی را به زدن . || افتادن دندان . || (اصطلاح عروض ) اجتماع قبض و ثلم است در فعولن عول ُ بماند فعل بسکون عین و ضم ّ لام بجای آن
ثرملغتنامه دهخداثرم . [ ث َ رَ ] (ع مص ) اثرم گردیدن . افتادن دندان از ثنایا و رباعیات . دندان پیشین کسی شکستن . بردهن زدن چنانکه دندان بیفتد.
صرملغتنامه دهخداصرم . [ ] (اِخ ) ابن یربوع یکی از اصحاب رسول خدا است و آن حضرت وی را سعید نامید. از او فرزندان وی روایت کنند. (قاموس الاعلام ترکی ).
سرم دستفرهنگ انتشارات معین(س رَ . دَ) [ تر - فا. ] (ص مر.) کسی که از کار کردن زیاد دستهایش پینه بسته باشد.