واگن مخزنی پرفشارpressure carواژههای مصوب فرهنگستانواگنی مخزنی دارای یک سرلوله در قسمت فوقانی برای حمل گاز با فشار بالا
muzzleدیکشنری انگلیسی به فارسیپوزه، پوزه بند، دهان بند، سرلولهبخاری، صورت، دهنه، سرلوله هفت تیر یاتفنگ، پوزه بندزدن، مانع فعالیت شدن
muzzlesدیکشنری انگلیسی به فارسیمرزها، پوزه، پوزه بند، دهان بند، سرلولهبخاری، صورت، دهنه، سرلوله هفت تیر یاتفنگ، پوزه بندزدن، مانع فعالیت شدن
راسمالدیکشنری عربی به فارسیحرف بزرگ , حرف درشت , پايتخت , سرمايه , سرستون , سرلوله بخاري , فوقاني , راسي , مستلزم بريدن سر يا قتل , قابل مجازات مرگ , داراي اهميت حياتي , عالي
کمامةدیکشنری عربی به فارسیدهان بند بستن , پوزه بند بستن , محدود کردن , مانع فراهم کردن براي , شيرين کاري , قصه يا عمل خنده اور , دهان باز کن , پوزه , پوزه بند , دهان بند , دهنه , سرلوله هفت تير ياتفنگ , پوزه بندزدن , مانع فعاليت شدن