سرعت اعلامشدهposted speedواژههای مصوب فرهنگستانحداکثر سرعت مجازی که بهوسیلۀ تابلوهای محدودیت سرعت مشخص میشود
سرعتدیکشنری فارسی به انگلیسیcelerity, clip, dispatch, expedition, fastness, fleetness, haste, promptness, quickness, rapidity, speed, speediness, swiftness, velocity
سرعتلغتنامه دهخداسرعت . [ س ُ ع َ ] (ع اِمص ) سرعة. شتاب . مولانا یوسف بن مانع در شرح نصاب نوشته اند که فی الحقیقت معنی سرعت شتاب نیست زیرا که شتاب ترجمه ٔ عجلت است و معنی شتاب
بیشینهسرعت خودروmaximum vehicle speedواژههای مصوب فرهنگستانحداکثر سرعت دستیافتنی خودرو بدون تخطی از دور موتور مجاز زمان سبز اعلامشده از سوی سازنده یا حداکثر سرعتی که در آزمونی ویژه در طی مسافت 6/1 کیلومتر با بار معمول
ساعت دقیقفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان قیق، ساعت اتمی، ساعترادیو، ساعت اعلامشدۀ رادیو، ساعت گرینویچ (بینالمللی) وقت تابستانی وقتِشرعی، اذان غروب کوک، تنظیم اعتدال، سالتحویل