سرشت گروهcharacter of a groupواژههای مصوب فرهنگستانیک همریختی از گروهی مفروض به گروه ضربی میدان اعداد مختلط
سرشت تحویلناپذیرirreducible characterواژههای مصوب فرهنگستانسرشت حاصل از یک نمایش تحویلناپذیر گروه متـ . سرشت تحویلناپذیر گروه irreducible character of a group
سرشت خطیlinear characterواژههای مصوب فرهنگستانسرشت حاصل از یک نمایش خطی (linear representation) گروه متـ . سرشت خطی گروه linear character of a group
سرشت القاییinduced characterواژههای مصوب فرهنگستانفرمولدار متـ . سرشت القایی گروه induced character of a group
منسکلغتنامه دهخدامنسک . [ م َ س ِ / س َ ] (ع اِ) قربانگاه . (ترجمان القرآن ). آنجا که قربان کنند در حج . ج ، مناسک . (مهذب الاسماء). قربانی جای . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء
فرشتهلغتنامه دهخدافرشته . [ ف ِ رِ ت َ / ت ِ ] (اِ) فریشته . در زبان سنسکریت پرشیته و مرکب از پر و اش به معنی سفیر، در فارسی باستان فرائیشته ، در اوستا فرائشته ، ارمنی عاریتی و د