سرشت خطیlinear characterواژههای مصوب فرهنگستانسرشت حاصل از یک نمایش خطی (linear representation) گروه متـ . سرشت خطی گروه linear character of a group
سرعت سفر خطon-line travel speedواژههای مصوب فرهنگستانسرعتی که عملاً مسافر وسیلۀ نقلیۀ عمومی در مسیر دارد
سرعت طرح خطline design speedواژههای مصوب فرهنگستانحداکثر سرعت ناوگان حملونقل عمومی در بخشی از مسیر با حفظ راحتی و ایمنی مسافر
خط سرعتsprinter's line/sprinters' lineواژههای مصوب فرهنگستانخط قرمزی در نود سانتیمتری داخل راهه/ پیست، بین خط استراحت و خط اندازه، که در دویستمتر سرعت رکابزنان میتوانند در آن از رقیب جلوتر خود پیشی بگیرند
سرشت خطیlinear characterواژههای مصوب فرهنگستانسرشت حاصل از یک نمایش خطی (linear representation) گروه متـ . سرشت خطی گروه linear character of a group
طبعلغتنامه دهخداطبع. [ طَ ] (ع اِ) سرشت که مردم بر آن آفریده شده . ج ، طباع . (منتهی الارب ). خوی . (دستور اللغة ادیب نطنزی ). طبیعت . (مهذب الاسماء). آخشیج . (فرهنگ خطی اسدی م
اصللغتنامه دهخدااصل . [ اَ ] (ع اِ)والد: فلان لا اصل له و لا لسان . ج ، اصول . کسایی گوید:اینکه گویند لا اصل له و لا فصل ، اصل بمعنی والد و فصل بمعنی ولد است ، یا اصل حسب است و
فردوسیلغتنامه دهخدافردوسی . [ ف ِ دَ / دُو ] (اِخ ) حکیم ابوالقاسم فردوسی طوسی ، بزرگترین حماسه سرای تاریخ ایران و یکی از برجسته ترین شاعران جهان شمرده میشود. در تذکره ها و تواریخ
هلغتنامه دهخداه. (حرف ) حرف سی ویکم است از حروف هجای فارسی و بیست وهفتم از حروف هجای عربی . نام آن «ها» ونشانه ٔ آن در تحریر «هَ ، ه » است و به حساب جمل آن را به پنج دارند. و