سرشت القاییinduced characterواژههای مصوب فرهنگستانفرمولدار متـ . سرشت القایی گروه induced character of a group
سُرش الکترودelectrode skiddingواژههای مصوب فرهنگستاندر جوشکاری مقاومتی، جابهجایی عرضی الکترود نسبت به قطعة کار (workpiece) براثر اعمال نیروی الکترود
سُرش الماسیdiamond glideواژههای مصوب فرهنگستانسرشی که در آن بُردار انتقال موازی با صفحة آینهای و برابر با یکچهارم مجموع دو ثابت شبکه است
سرعت آلوِنAlfvén velocity, Alfvén speedواژههای مصوب فرهنگستانتندی انتشار موجهای عرضی در جهتی موازی با میدان مغناطیسی در مغناهیدرودینامیک
سرشتارconstitutionواژههای مصوب فرهنگستانساخت بنیادیِ جسمانی و روانشناختی یک فرد که بخشی از آن حاصل توارث و بخشی دیگر از آن نتیجۀ تجربیات زندگی و عوامل محیطی است
سرشت القاییinduced characterواژههای مصوب فرهنگستانفرمولدار متـ . سرشت القایی گروه induced character of a group
حبیبلغتنامه دهخداحبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن اوس بن حارث مکنی به ابوتمام . نجاشی (متوفی 450 هَ . ق .) در رجال خود او را یاد کرده گوید: امامی بود و امامان را تا ابوجعفر ثانی که معا
اسماعیللغتنامه دهخدااسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن قاسم بن عیذون بن هارون بن عیسی بن محمدبن سلمان مکنی به ابوعلی قالی . صاحب امالی . از ائمه ٔ لغت و اساتید نحاتست . در فن اعراب بر آیی
اردنلغتنامه دهخدااردن . [ اَ دَ / اُ دُن ن ] (اِخ ) رودخانه ای نزدیک بدمشق .گویند مریم عیسی علیه السلام را در آن رودخانه شست . (برهان ). نام رودی که دریاچه ٔ طبریه را به بحیره ٔ
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن فارس بن زکریا اللغوی . ابن جوزی گوید احمدبن زکریا ابن فارس به سال سیصد و شصت و نه درگذشت ، و دو روز پیش از مرگ این قطعه بگفت :یارب ا