سرشت القاییinduced characterواژههای مصوب فرهنگستانفرمولدار متـ . سرشت القایی گروه induced character of a group
سُرش الکترودelectrode skiddingواژههای مصوب فرهنگستاندر جوشکاری مقاومتی، جابهجایی عرضی الکترود نسبت به قطعة کار (workpiece) براثر اعمال نیروی الکترود
سُرش الماسیdiamond glideواژههای مصوب فرهنگستانسرشی که در آن بُردار انتقال موازی با صفحة آینهای و برابر با یکچهارم مجموع دو ثابت شبکه است
سرعت آلوِنAlfvén velocity, Alfvén speedواژههای مصوب فرهنگستانتندی انتشار موجهای عرضی در جهتی موازی با میدان مغناطیسی در مغناهیدرودینامیک
سرشتارconstitutionواژههای مصوب فرهنگستانساخت بنیادیِ جسمانی و روانشناختی یک فرد که بخشی از آن حاصل توارث و بخشی دیگر از آن نتیجۀ تجربیات زندگی و عوامل محیطی است
منسکلغتنامه دهخدامنسک . [ م َ س ِ / س َ ] (ع اِ) قربانگاه . (ترجمان القرآن ). آنجا که قربان کنند در حج . ج ، مناسک . (مهذب الاسماء). قربانی جای . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء
نبشتنلغتنامه دهخدانبشتن . [ ن ِ ب ِ ت َ ] (مص ) نوشتن . (ناظم الاطباء). خط. (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ). اثبات . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). سطر. (تاج المصادر بیهقی )
والالغتنامه دهخداوالا. (ص ) بلند. (لغت فرس اسدی ) (حاشیه ٔ معین بر برهان قاطع) (صحاح الفرس ) (از انجمن آرا) (آنندراج ) (از بهار عجم ) (فرهنگ نظام ) (ناظم الاطباء). مرتفع. (حاشیه
مقنعه وارلغتنامه دهخدامقنعه وار. [ م ِ ن َ ع َ / ع ِ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) همچون مقنعه : رخت در خانه چون زنان شویندبر سرش می کنند مقنعه وار. نظام قاری (دیوان البسه ص 35).و رجوع به مقن