سرشت القاییinduced characterواژههای مصوب فرهنگستانفرمولدار متـ . سرشت القایی گروه induced character of a group
سرشتفرهنگ مترادف و متضاد۱. آفرینش، خلقت، ۲. آمیزه ۳. اصل، جنس، خمیره ۴. جنم، خلقوخو، خو، ضریبه، ذات ۵. سجیه، سیرت ۶. شمال، طبع، طبیعت، طینت، غریزه، فطرت، جبلت ۷. مزاج، نهاد ۸. خمیرمایه
ظریاطةلغتنامه دهخداظریاطة. [ ظِرْ طَ ] (ع اِ) زمین به یک سرشت .یقال ُ: الارض ُ علی ظِریاطة واحدة؛ أی طینة واحدة.
سلیم النفسلغتنامه دهخداسلیم النفس . [ س َ مُن ْ ن َ ] (ع ص مرکب ) پاک نژاد و بی اذیت . (ناظم الاطباء). بی آزار. نیک سرشت . رجوع به سلیم نفس و سلیم شود.
مسجوحلغتنامه دهخدامسجوح .[ م َ ] (ع اِ) سرشت . (منتهی الارب ). خلق . (اقرب الموارد). || جهت و سوی . (از اقرب الموارد).
نزه الخلقلغتنامه دهخدانزه الخلق . [ ن َ هُل ْ / ن َ زِ هُل ْ خ ُ ل ُ / خ ُ ] (ع ص مرکب ) نازه النفس . (از اقرب الموارد). مرد پاک سرشت پرهیزکار که تنها باشد و به ذات و مال خود مخالطت