سرستونفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهآنچه از سنگ به شکل جانوران یا چیز دیگر بتراشند و بالای ستون سنگی قرار بدهند؛ تاج ستون.
سرستون تقطیرstill headواژههای مصوب فرهنگستانوسیلۀ کوچکی که در بالای ستون تقطیر گذاشته میشود تا قطعات دیگر، مانند دماسنج، بر روی آن نصب شود
bellsدیکشنری انگلیسی به فارسیزنگ ها، ناقوس، سرستون، زنگ زنگوله، زنگ اویختن به، دارای زنگ کردن، کم کم پهن شدن
Bellدیکشنری انگلیسی به فارسیبل، ناقوس، سرستون، زنگ زنگوله، زنگ اویختن به، دارای زنگ کردن، کم کم پهن شدن
دورینواژهنامه آزاد(معماری) شیوۀ معماری یکی از اقوام یونانی در خود کشور یونان؛ سرستون های این سبک معروف به دوریسی (دوریک) است. استوارتر از شیوۀ ایونی است و تزئینات کمتری دارد. ||
راسمالدیکشنری عربی به فارسیحرف بزرگ , حرف درشت , پايتخت , سرمايه , سرستون , سرلوله بخاري , فوقاني , راسي , مستلزم بريدن سر يا قتل , قابل مجازات مرگ , داراي اهميت حياتي , عالي