سرزنش کردندیکشنری فارسی به عربیباروکة , تبجح , تهکم , توبيخ , رفض , سديم , سليطة اللسان , لائمة , لوم , مراقبة , وبخ
سرزنش کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. تثریب، تقریع، تشنیع ۲. شماتت کردن، ملامت کردن، عتاب کردن، نکوهش کردن، نکوهیدن ≠ ستایش کردن، ستودن
سرزنش کردندیکشنری فارسی به انگلیسیaccuse, censure, chasten, natter, rail, remonstrate, reprehend, reprimand, reproach, reprove, scold, slam, upbraid
سرزنش کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات دن، شماتت کردن، گلهکردن، موعظه کردن، اخطار دادن، نکوهیدن، اندرز دادن
sockدیکشنری انگلیسی به فارسیجوراب، جوراب ساقه کوتاه، کفش راحتی بی پاشنه، ضربه، درست، جوراب کوتاه، ضرب، جوراب پوشیدن، ضربت زدن، مشت زدنیکراست
دعوا کردنلغتنامه دهخدادعوا کردن . [ دَع ْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول ، سخنان درشت گفتن . پرخاش کردن . سرزنش کردن . رجوع به دعوا شود. || نزاع کردن . ستیزه کردن . چاقو و کارد و چماق
دعوالغتنامه دهخدادعوا. [ دَع ْ ] (ع ، اِمص ) دعوی ، در تداول عامه ٔ فارسی زبانان . پرخاش . (ناظم الاطباء). سرزنش کردن و سرکوفت زدن و مورد بازخواست قرار دادن کودک یا زیردست ، در
مالیدنلغتنامه دهخدامالیدن . [ دَ ] (مص ) لمس کردن و مس نمودن و دست یاافزار بر چیزی کشیدن و دلک کردن . (ناظم الاطباء). دست کشیدن روی چیزی . چیزی را در دست مکرر فشار دادن . مس کردن
بخیهلغتنامه دهخدابخیه . [ ب َخ ْ ی َ / ی ِ ] (اِ) آجیده و شکاف جامه ای که دوخته باشد. دوخت تنگ و مضبوط. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). دوخت با آجیده های دراز وطولانی . شلال
کورلغتنامه دهخداکور. (ص ) اعمی . (ترجمان القرآن ). نابینا را گویند. (برهان ). آدم نابینا. (ناظم الاطباء). آنکه از بینایی محروم است . نابینا.اعمی . مقابل بینا و بصیر. (فرهنگ فار