۱. سرحال؛ سرخوش؛ شادمان؛ بانشاط.
۲. [قدیمی] معروف؛ نامدار.
۳. [قدیمی] متنفذ.
۴. [قدیمی] سردسته.
۵. [قدیمی] بزرگتر صنف یا طایفه؛ سرجنبان.
۱. بانشاط، دلبهنشاط، زندهدل، سرحال، سرخوش ≠ افسرده، بیدل و دماغ، پکر، گرفته، دلمرده
۲. سرحلقه، سرخیل، سردسته، سلسلهجنبان
alive, bouncing, breezy, bright, brilliant, buoyant, cheerful, debonair, effervescent, exuberant, gay, gingery, lively, racy, sprightly, succulent, swinging, vibrant, vigorous, vital, vivacious, vivid