داغلغتنامه دهخداداغ . (ص ، اِ) نشان . (برهان ). علامت و نشان چیزی . سمة. (منتهی الارب ) (دهار). وسم . کدمة. دماع . (منتهی الارب ). نشان چیزی بر چیزی . چنانکه در حوض یا آب انبار
عملیات حرارتیheat treatmentواژههای مصوب فرهنگستانگرم و سرد کردن یک فلز یا آلیاژ برای رسیدن به شرایط یا خواص مطلوب
تابکاریannealing 1واژههای مصوب فرهنگستانگرم کردن فلز یا آلیاژ یا شیشه و سپس سرد کردن آن برای رفع تنشهای درونی و کاهش شکنندگی آن
اتازونیلغتنامه دهخدااتازونی . [ اِ ] (اِخ ) (از اِتا، ملک ها + اونی ، متّحده ) نام مملکتی بزرگ واقع در آمریکای شمالی که آنرا دول متحده و جمهوری متحده نیز گویند. پایتخت این ملک واشن
اسیدلغتنامه دهخدااسید. [ اَ ] (فرانسوی ، اِ) (از لاتینی ِاَسیدوس ، ترش ) (اصطلاح شیمی ) حاصل ترکیب جسم مفردی را با ئیدرژن اسید نامند. و این مرکب دارای طعمی گزنده و اغلب ترش است